مدح و شهادت امام محمد باقر علیهالسلام
داغِ تو روشن میکـند شـمعِ مـحـرم را در شعـلۀ غـم میکـشـاند جانِ عـالم را مـثـلِ پــدر مـیـراث دارِ کـربـلایـی تـو چون از مسیرِ کربلا آوردی این غم را قـلبی شکـسـته داری و لـبـریزِ از آهی بر گونهات داری کماکان اشکِ نم نم را درد است طفلِ چار ساله از سرِ بغضی در قلبِ کوچک جا دهد این حزنِ اعظم را کاری که با گل کرده دردِ کربلا، دیگر آسوده دیده بر تـنـش هر جـرعۀ سَم را آقـا! زیـاد از کـربـلایِ تـو نـوشـتـنـد و اما دریـغـا درد و غـمهـای مـجـسّـم را آن چشمهایت راویِ تصویرِ گودال است در سینهات جا دادهای این دردِ مبهم را پیش از تو بر جدت ملائک روضهها خواندند در عرش بر پا کردهاند این بزمِ ماتم را با خاطـراتِ درد میآیی ولی ای عشق با محـنتِ بـاران نـشُـسـتی آهِ زمـزم را دلـتـنگیِ پائـیز در جـانِ تو جـاری بود غیرِ تو کس باور ندارد بغضِ شبنم را صحـنِ خـرابت در نگـاهِ حـسـرتـم آقا! از خـونِ دشتِ کـربلا آورده مـرهم را گلدستههای صحنِ تو در چشمِ ما روشن گل کرده شعرِ کربلایت رنگِ پرچم را امشب سلامـم میرسـد خـاکِ بـقـیعِ تو تا از تو گیرد روضه و اشکِ محرم را! |